معنی عشق طاهر

حل جدول

عشق طاهر

فیلمی از محمدعلی نجفی


زاگرس، عشق طاهر

فیلمی از محمدعلی نجفی

واژه پیشنهادی

عشق طاهر

تنها در تهران

لغت نامه دهخدا

طاهر

طاهر. [هَِ] (اِخ) آل طاهر. رجوع به طاهریان و آل طاهر شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابومحمداحمد طاهر حدیف. رجوع به تاریخ سیستان ص 360 شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) (سرهنگ...) طاهر محمد سنجری. رجوع به تاریخ سیستان ص 368 شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) بادار طاهر مأمون درقی. رجوع به تاریخ سیستان ص 394 شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابوعلی طاهر الحسن (ظَ: طاهر ابن الحسن) بن احمدبن ابراهیم الاسدی الانطاکی. او را جزئی است در حدیث، معروف بجزء ابن فیل. (کشف الظنون).

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابن محمد الصادق. رجوع به طاهر جعفربن محمد... و رجوع به جعفربن محمد الصادق شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابن الحسین بن طاهر. رجوع به زین الاخبارچ تهران ص 7 و به تاریخ سیستان حاشیه ٔ ص 219 شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابن ابی بکر بابونه. محدث است.

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابن زید احمد الفقیه. مردی ثقه و دانشمند بوده و نزد شیخ ابوعلی طوسی تلمذکرده است. (روضات ص 336 ذیل ترجمه ٔ طاهر جرجانی).

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابن محمدبن السری بن سهل بن خالدبن البختری، ابوالقاسم الطاهری. خبر داد ما را ابن الثلاج از طاهر که او از احمدبن علی الابار خبر داده است، ابن الثلاج گوید: طاهردر سال 345 هَ. ق. وفات یافت، و طاهر خود گفت که مولد او در سال 268 هَ. ق. بوده است. ابوالفتح بن مسرور از طریق احمدبن عبیداﷲ النرسی نیز از طاهر روایت دارد. طاهر مردی ثقه بود. (تاریخ خطیب ج 9 ص 337).

طاهر. [هَِ] (اِخ) اصرم. رجوع به تاریخ سیستان صص 314- 324 شود.

طاهر. [هَِ] (اِخ) ابوالفتح. وی ممدوح انوری بوده است. رجوع به لباب الالباب ج 2 ص 129 و رجوع به افتخارالدین ابوالفتح طاهر و لباب الالباب ص 131 ج 2 شود.

معادل ابجد

عشق طاهر

685

عبارت های مشابه

پیشنهاد شما
جهت ثبت نظر و معنی پیشنهادی لطفا وارد حساب کاربری خود شوید. در صورتی که هنوز عضو جدول یاب نشده اید ثبت نام کنید.
اشتراک گذاری